رفیق عبداله با برخوردهای فداکارانهاش محبوب و همدم تودهها بود
شهید عبداله عمر نیز از جمله رزمندگان جوان و برجسته سازمان ما است که خون پاکش را در راه نجات تودههای مظلوم و محروم و بخاطر مبارزه بر ضد دولت پوشالی و اوباشان فاشیست گلبدینی و تمام خاینین و مرتجعین بر زمین ریخت.
عبداله در سال ۱۳۳۵ در ولایت فراه دیده به جهان گشود. بعد از ختم مکاتب ابتدایی و لیسه در فراه، داخل فاکولته ساینس پوهنتون کابل گردید و آن را موفقانه به پایان رسانید. اما اشغال وظیفه در دستگاه دولت زیر سلطه تجاوزگران روس و مزدوران حقیر آن را ننگ دانسته، دوشادوش تودههای زحمتکش در جنگ ضد روسی اشتراک ورزید. او این وظیفه مقدس یعنی مبارزه مسلحانه بخاطر کسب استقلال میهنش را تا زمان جان باختن با صداقت و پایمردی گرامی داشت.
زندگی پر عظمت عبداله، در برخوردهای صمیمانه و بیآلایش وی با مردم و رفقا تبلور یافته بود. همیشه آرزو داشت در خدمت تودهها باشد. هرکس با او روبرو میشد، لبخند گرمی را در چهرهاش مشاهده میکرد.
از زمره خدمات برجسته و تودهای او یکی هم رسیدگی به امور صحی مریضان در روستا بود. گرچه او در این کار مسلکی نبود اما انگیزه خدمت و عشق به تودهها او را به اجرای این امر کشانده بود. هر وقت به عیادت مریضان میرفت با مهربانی فراوان به تداوی آنان پرداخته سهم انقلابیاش را در برابر مردم ادا میکرد. زنان بدون روگیری برای معاینه و اخذ دوا نزدش میآمدند. دوا را با وجود مخالفت برادرانش به پول شخصی خود خریده و رایگان در خدمت مریضان بیبضاعت قرار میداد. به همین دلیل مردم او را به طور استثنایی و بینهایت دوست داشتند و با احترام و محبت زیاد او را به نام عبداله جان صدا میزدند.
وقتی در زمستان ۱۳۶۴ دوستان و آشنایان عبداله از شهادت نابهنگام او در رباط خبر شدند، همه در غم و اندوه فرو رفتند و یک صدا بخاطر انتقام خونش عازم آن منطقه گردیدند. من از یک تن که به رباط آمده بود پرسیدم که چرا این جا آمدهاید و او فوراً در جوابم گفت:
«پرسان نکن که عبداله جان چقدر برایم نیکی و کمک کرده. به یاد دارم که یک شب من تب شدید داشتم و او چگونه شب را تا صبح بالای بستر من نشسته، از من مراقبت میکرد. حال من آمدهام تا حق او را ادا کنم. عبداله واقعاً با این گونه اعمالش در دل ما جا گرفته بود.»
علاوتاً او شخصیتی خونگرم، فداکار و خوش برخوردی بود. گرچه او با برادرانش یکجا زندگی میکرد، اما اتاق شخصیاش، هم در افغانستان و هم در ایران، به مهمانان، دوستان و رفقایش اختصاص داشت. اکثریت مردم محل و مجاهدین بخصوص همسنگرانش بخاطر مشورت روی مشکلات و معضلات شان نزد او آمده حل مطلب میکردند.
رفیق عبداله این سرباز برومند سازمان زمانی که مواد لوژستیکی را به جبهه انتقال میداد، به تاریخ ۲۶ جدی ۱۳۶۴ توسط دشمن خاین و جنایتکار به طرز فجیع به شهادت رسید.
رفیق شهید! اکنون که جای تو در میان رفقا و همسنگرانت خالی است، ما به خون تو و تمام شهدای ارجمند کشور و سازمان سوگند وفاداری یاد میکنیم که راهتان را تا محو تمام قاتلان شما و مردم بیگناه افغانستان، استوار ادامه دهیم.