آرشیو

یادی از رفیق غلام‌حسین فروتن

رفیق فروتن در سال ١٢٩٠ در خانواده فقیری در تهران متولد شد و به تعقیب مرگ پدرش در فقر و فلاکت زندگی کرد. با مشکلات فراوان تحصیلات ابتدائیه‌اش را موفقانه به پایان رساند، به همین ترتیب جهت تحصیلات عالی از طریق مسکو به فرانسه وارد شد و در رشته انجنیری کیمیا با درجه «بسیار با افتخار» که بالاترین عنوان بود دکترای خود را گرفته دوباره به تهران برگشت و به عنوان استاد در پوهنتون شروع به کار نمود.

او که دوران خفقان محمد رضاشاه را با تمام وجود احساس میکرد، دو سال بعد از تشکیل «حزب توده ایران» در سال ١٣٢٢ به عضویت آن درآمد و این آغاز دوره‌ای از زندگی مبارزاتی او به شمار می‌رود که تا آخرین روز حیات با پایداری به آن وفادار ماند. او که انسان پرکار بود با فعالیت خستگی‌ناپذیرش بالاخره در سال ١٣٢٧ طی کنگره نیمه مخفی حزب به عضویت کمیته‌مرکزی و هیئت اجراییه حزب درآمد و به علت فشار ارتجاع بر حزب، کمیسیونی برای ادامه فعالیت حزب در شرایط مخفی تشکیل شد که فروتن جزء آن بود. این مقارن با شرایطی بود که حزب توده از احزاب پرنفوذ و انقلابی در صحنه سیاسی ایران به شمار میرفت.

با سوقصد بر شاه در سال ١٣٢٧ فعالیت‌های حزب توده در ایران ممنوع شد و فروتن نیز شغل استادی را کنار گذاشته مخفیانه به مبارزه ادامه داد. محاکمه نظامی شاه او و سایر رهبران حزب توده را غیاباً به ده سال حبس و سپس به اعدام محکوم نمود، تلاش فراوانی از سوی ارتجاع به خاطر دستگیری آنان آغاز شد و به جز فروتن و بهرامی کلیه اعضای هیئت اجراییه حزب به دام دشمن افتادند. کمیته‌مرکزی حزب کمیته‌ای را بخاطر طرح فرار دستگیرشدگان تشکیل داد که فروتن نیز جزء آن بود. طرح فرار از زندان با موفقیت در اواخر سال ١٣٢٩ عملی شد که بازتاب جهانی داشت و سرخط تقریباً تمامی روزنامه‌های وقت را تشکیل میداد. این فرار رژیم شاه را دستپاچه ساخت و اعتبار حزب را بصورت بی‌سابقه‌ای بالا برد.

از خصوصیات بارز رفیق فروتن در کنار پرکاری و احساس مسئولیت، بانظم و وقت‌شناس بودن او بود و این در سراسر زندگی او تجلی می‌یابد. بنابر همین خصوصیات نیکوی رفیق در کنار سایر وظایف مسئولیت‌های خطیری چون مسئولیت سازمان افسری حزب، سردبیری «نامه مردم» ارگان مرکزی حزب به او محول گردید.

رفیق که بر فلسفه مارکسیزم تسلط کامل داشت بر مسائل مطروحه همواره عمیقاً می‌اندیشید و پس از تحلیل و ارزیابی به نتیجه‌ای می‌رسید، این راز موفقیت و پایداری او در سراسر عمرش بود. او در چندین مورد در رهبری حزب توده تنها کسی بود که با تکیه بر استدلال سیاست غلط حزب در قبال مصدق و مسئله ملی و تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان مخالفت ورزید ولی چون او عنصر منضبط و تشکیلاتی بود وقتی در اقلیت قرار گرفت جانب اکثریت را پذیرفت. ولی گذشت روزگار بالاخره درست‌بودن نظراتش را ثابت نمود.

فروتن در سال ١٣٣١ برای ارائه گزارش کار به بخش خارج رهبری حزب به مسکو رفت و همراه با قاسمی افتخار نمایندگی حزب در کنگره ١٩ حزب کمونیست شوروی را که آخرین کنگره‌ای تحت رهبری استالین بود، کسب نمود. وقتی با کودتای ١٣٣٢ اکثریت رهبری حزب به دام افتادند، فروتن دیگر باوجود اصرار فراوان اجازه بازگشت به ایران را نیافت و در مسکو ماند. او که علاقه وافری به فراگیری علم داشت در مسکو اصول فلسفه و اقتصاد مارکسیستی را در مدرسه حزبی آموخت. به تفحص در تاریخ جهان و حزب کمونیست شوروی پرداخت و در رشته بیولوژی در اکادمی علوم اجتماعی مسکو تحصیل نمود تا آنکه در ١٩۵٨ بخاطر ادامه فعالیت حزبی به آلمان شرقی اعزام گردید.

درگذشت استالین و کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی در واقع نقطه عطفی در زندگی او بود و دگرگونی‌هایی را در سیاست دولت شوروی و به موازات آن در حزب توده مشاهده کرد که بقول خودش جوهر آن در دوری از مارکسیزم-لنینیزم و سوسیالیزم بود. او مبارزه وسیعی را بر ضد رویزیونیزم آغاز نمود و از آنجایی که حزب توده نیز تحت تاثیر و دنباله‌روی از شوروی در این دوران به خیانت گرایید او نظراتش را تحریری به حزب سپرد و همراه با احمد قاسمی تهرانی و سغایی تنها کسانی در رهبری حزب بودند که با حرارت فراوان به مخالفت با سیاست‌های حزب پرداخته در سنگر مارکسیزم باقی ماندند تا آن که تحت فشار شوروی، حزب به برکناری این سه تن رأی داد.

رفیق فروتن دنباله‌روی را در تناقض با مارکسیزم میدانست بناءً با حرکت از واقعیت‌ها و با تمیزدادن خوب از بد به نتیجه‌گیری می‌پرداخت. او با دل خونین و سر افراشته از شوروی که دیگر به خیانت گراییده بود برید و نظرات سالم حزب کمونیست چین در قبال روزیونیزم روسی را تایید نموده به دفاع از آن برخاست. وقتی چین نیز به باتلاق روزیونیزم درغلتید بدون اندک درنگی به مبارزه با آن پرداخت و بعد هم حملات مغرضانه انورخوجه به مائوتسه‌دون را در اثر درخشانش «دفاع از مائو دفاع از مارکسیزم خلاق است» پاسخ گفت. فروتن هرگز روی اصول به معامله‌گری نمی‌پرداخت و با نزدیکترین دوستانش هم روی اصول به بحث و مجادله می‌پرداخت.

رفیق فروتن با بریدن از شوروی، حزب توده و بعد هم بخاطر گریز از پنجه کی‌جی‌بی و پیوستن با مبارزان ضد رویزیونیست با قبول خطر زندان مخفیانه و با پاسپورت جعلی به اتفاق سغایی و قاسمی به آلمان غربی رفته با «سازمان انقلابی» همکاری را آغاز نمود اما این هم بعلت حاکم‌بودن مشی نادرست و نفوذ عوامل حزب توده در آن سازمان دیری نپایید و باعث اخراج این سه تن از آن گردید. بنابر نوشته رفیق فروتن این مصیبت‌بارترین دوران عمرش به شمار میرود. وی با بودن در یک کشور امپریالیستی و بدون پاسپورت و سند با فقر و تنگدستی سختی مواجه شد ولی دیری نگذشت که به همت چند تن از اعضای «توفان» سازمان مارکسیستی-لنینیستی توفان را بنیان گذاشتند که مبارزه علیه رژیم شاه و احیای حزب طبقه کارگر ایران از وظایف مبرم آن به شمار میرفت. در این مرحله رفیق فروتن به انتشار آثار ماندنی‌ای در رد و افشای سیستماتیک رویزیونیزم حزب توده، اشتباهات سازمان انقلابی و بالاخره «امپریالیزم نوخاسته در شوروی» دست یازید.

رفیق فروتن با وجود شرایط اختناقی در ایران طرفدار سرسخت مبارزه در داخل کشور بود و این را رمز پیروزی و استحکام یک سازمان انقلابی می‌دانست از همین‌رو وقتی به تعقیب ضربه‌دیدن «توفان» در ایران مسئله ادامه کار حزب در عرصه داخل به مسئله مورد اختلاف شدیدی در سازمان مبدل شد فروتن ناگزیر شد تا از هیئت مرکزی استعفا دهد و اندکی بعد هیئت مرکزی او را از سازمان اخراج نمودند ولی با درگذشت رفیق قاسمی در ١٩٧۴ باقی‌مانده هیئت مرکزی بسوی او آمده مجدداً او را به رهبری سازمان توفان برگزیدند.

نشریه «توفان» که تحت مسئولیت رفیق انتشار می‌یافت در بحبوحه مبارزات دلاورانه مردم ایران مسایل مهم تحلیل از انقلاب، نیروهای شرکت‌کننده در آن، مبارزه با انحرافات جنبش و…. را منعکس می‌نمود.

با نفوذ روزافزون آخوندها و ادامه تبلیغات ضد کمونیستی از جانب آنان فروتن از نخستین مارکسیست‌های ایران بود که داهیانه به مبارزه علیه آنان توسل جست و با نوشتن مقالات تاریخی‌ای خطر آنان را به مردم و نیروهای انقلابی هشدار داده از جهل و خرافات آنان سخن بمیان آورد. متأسفانه در آن زمان این نظرات برای کمتر کسی قابل درک بود ولی امروز می‌توانیم با روشنی به تحلیل عمیق رفیق پی بریم. در ١٣۵٧ سازمان توفان به ایران انتقال یافت و فروتن نیز به میهن بازگشت و از همان آغاز افتادن قدرت بدست ملایان کلیه نیروهای انقلابی را به مبارزه با آنان فرا خواند و تاکید کرد که زیر دام شعارهای دروغین و عوامفریبانه ملایان نروند. نشریه «توفان» نیز با حرارت در این مورد مقالاتی از فروتن را انتشار میداد.

رفیق فروتن که یک نویسنده توانا بود در کنار سایر آثار ارزنده و ترجمه بخشی از آثار مائوتسه‌دون، «ریالیزم اسلامی و فلسفه مارکسیست» را در دورانی که در ایران بسر میبرد نگاشت. در این اثر که مخفیانه جهت چاپ به رفقای خارج ارسال میشد نظرات جاهلانه، خرافات و مکروب‌پراکنی چند دلقکی چون مطهری، شریعتی و سروش را با موشکافی عمیقی به نقد کشیده به دفاع از مارکسیزم و ماتریالیزم دیالکتیک پرداخته است. هر پراگراف این اثر بدون تردید سلاح برنده‌ای است در دست مبارزانی که علیه جهالت و ارتجاع میرزمند و گواهی است بر درک عمیق و ریشه‌ای او از مارکسیزم.

به تعقیب انحلال سازمان توفان در اثر انشعاب‌های پی در پی، رفیق فروتن به یاری عده‌ای دیگر در سال ١٣۶۴ مسئولیت انتشار «راه آینده» را بدوش گرفت که فقط دو شماره در داخل انتشار یافت ولی بعد در اثر جو اختناقی طی وقفه‌هایی در خارج انتشار می‌یابد. هدف اصلی رفیق از انتشار آن را وحدت مارکسیست–لنینیست‌ها تشکیل میداد و به حق میتوان گفت که گنجینه‌ایست از زنده‌ترین و حادترین مسایل جنبش مارکسیستی در عصر حاضر که در آن به حملات دیوانه‌وار امپریالیزم و ارتجاع به مارکسیزم با فاکت‌های زنده و مستدل پاسخ گفته شده و با حرارت و عزم راسخ به دفاع از آن برخاسته است.

رفیق فروتن را بی هیچ تردیدی میتوان سمبول مقاومت و پایداری خواند. او در وخیم‌ترین شرایط بیرق کمونیزم را با گام‌های متین بدوش کشید و حتی در سن بالاتر از ٨٠ نیز از مبارزه و تلاش دست نکشید و این کلام مملو از ایمان و استواری انقلابی را ورد زبانش ساخته بود که:

«اگر عمر دوباره‌ای باز یابم بازهم به همین راه خواهم رفت.»

بگفته رفیقانش او یکروز قبل از مرگش درحالی که از مریضی شدیدی رنج میبرد روی مطلبی برای «راه آینده» که بخش اول آن قبلاً انتشار یافته بود کار میکرد. رمز این جانفشانی رفیق را میتوان در دست‌یافتن او به جوهر مارکسیزم دانست.

از رفیق فروتن که هرگز ازدواج نکرده بود، جزء آثار گرانبها چیزی به ارث نمانده، مغز او گنجینه‌ای از علم و دانش بود که همه را در خدمت پرولتاریا و خلقش گذاشت و با آنکه میتوانست زندگی آسوده‌ای داشته باشد جز دوره کوتاهی تقریبا تمام عمرش را در فلاکت گذراند.

رفیق در ٨ اگست ١٩٩٨ در آلمان درگذشت و بنابر وصیت خودش که الهامیست از انگلس اندیشمند کبیر پرولتاریا، جسدش سوزانده و خاکسترش به امواج دریاها سپرده شد.

رفقا، بیایید بیاد رفیق فروتن سوگند وفاداری یاد کنیم که بکوشیم همیشه و در هر حال چون او باشیم و بجنگ هر توفان و گذر از هر کوره‌راهی کمر همت بندیم.

درود به یاد ارجمند رفیق فروتن!

دکمه بازگشت به بالا