شهیدان سازمان رهایی

رفیق قدرت با خونسردی و شجاعت بی‌نظیری می‌جنگید

رفیق قدرت

از خیل شهدای پاکباز و گرانقدر سازمان ما یکی هم شهید قدرت است که خون جوشانش را در راه رهایی انسان زحمتکش از قید هرگونه استثمار، فدا کرد.

قدرت در سال ۱۳۳۸ در فراه به دنیا آمد. بعد از ختم دوره ابتدایی و لیسه در مکاتب فراه، داخل فاکولته انجنیری گردید، اما جهت شرکت در جنگ عادلانه و بزرگ توده‌ای بر ضد امپریالیزم متجاوز روس و عمال سرسپرده داخلی‌اش، از ادامه تحصیل در این فاکولته دست برداشت. با آن که مامایش جنرال حمزه خلقی و نوکر حلقه به گوش روس‌ها در کابل پافشاری زیاد کرد تا خواهرزاده‌اش قدرت را مانند خود، به مهره روس تبدیل سازد. اما اراده، تصمیم و قاطعیت انقلابی شهید قدرت چنان بود که نه تنها جنرال حمزه خاین او را از راه و آرمانش منحرف نتوانست، بلکه بلادرنگ وی عازم زادگاهش در فراه شده، دوش به دوش همسنگران خود، در مبارزه مسلحانه توده‌ها فعالانه شرکت ورزید.

قدرت چون از دوران نوجوانی به تفنگ شکاری آشنایی کامل داشت، تیرش بندرت خطا می‌رفت. او در نبردهای زیادی در منطقه شرکت داشت و با خونسردی و شجاعت بی‌نظیری می‌جنگید، چنانچه همسنگرانش درین زمینه از او خاطره‌های فراموش ناشدنی زیادی دارند. طور مثال در یک مورد او با فیر راکت، جان چندین رفیق همرزمش را که ممکن دشمن همه را زنده دستگیر می‌کرد، نجات داد.

شهید قدرت رفیق کم‌حرف، بردبار، مبتکر و پرکار بود. او در استعمال و حتی ترمیم تخنیکی هر نوع سلاح مهارت کامل داشت.

در ساختن و نواختن آلات موسیقی نیز لیاقت چشمگیر داشت. چنانچه رفقایش، کاست‌های وی را که شامل سرودهای انقلابی است منحیث خاطره و یادگار با خود حفظ نموده‌اند.

قدرت به پول و زندگی تجملی خرده بورژوایی کوچکترین تمایلی نداشت، همیشه آرزو داشت در جمع یاران و رفقایش باشد و از زندگی جمعی با رفقا لذت می‌برد. سراپا زندگیش مملو از پاکی، صمیمیت و آمیزش رفیقانه بود. وقتی در جلسه با همرزمانش می‌نشست، بی‌مدعا و کم‌گو بود اما در اصل، باطن و ضمیر هوشیار و زیرک داشت. وظایف محوله را با متانت و خونسردی کامل انجام می‌داد به همین دلیل از احترام و محبت فراوان همسنگرانش برخوردار بود.

گرچه بعد از فروپاشی جبهه قومی، وی مدتی از مبارزه مسلحانه و سازمان دور ماند و برای حل مشکل مالی فامیل کار می‌کرد اما هیچ وقت از سازمان مطالبه کمک مالی نکرد. در مدتی که در ایران کار می‌کرد احساسات انقلابی و احساس مسئولیتش نسبت به جنبش و سازمان او را آرام نگذاشته و از وضعی که داشت رنج می‌برد. وی می‌خواست هرچه زودتر در کنار سازمان و مردمش تفنگ بر شانه کند تا آن که به زاهدان آمد و بعد از دیدار با رفقا اظهار آمادگی مجدد برای شرکت در مبارزه مسلحانه کرده و حل مشکلات خانواده را به پدر و برادر کوچکش سپرد.

او دشمن آشتی‌ناپذیر دولت پوشالی و فاشیزم بنیادگرایی، در راس باند خاین و تروریست گلبدین بود. چنانچه در شام دوم حوت ۱۳۶۴ طی کمینی در منطقه رباط مقابل این نیروی سیاه قرون وسطایی با شجاعت جنگید.

جریان درگیری ازین قرار بود: زمانی که گروپ شهید قدرت جهت آوردن آب برای پایگاه و پاره‌ای کارهای دیگر به بازار رباط رفته بودند، از طرف نیروهای این باند آدمکش و جانی، غافلگیر و محاصره می‌شوند. قدرت در این جنگ غافلگیرانه بعد از آن که چندین تن از افراد دشمن را به هلاکت رسانید، خود نیز در حالی که همرزمان تحت محاصره‌اش را از بالای یک تپه قومانده می‌دهد، هدف تیر دشمن از ناحیه ران قرار می‌گیرد. قدرت زخمی، شب را در یک سماوار به صبح رسانیده و صاحب سماوار با او همکاری و همدردی کرده، زخمش را پانسمان می‌کند.

قدرت در این حالت سخت و نهایت زجردهنده باز هم امید، هوشیاری و زیرکی‌اش را از دست نداده، تفنگ و بوت‌هایش را مخفی نموده، خود را یکی از افراد رد مرز شده ایران و اهل ولایت بادغیس معرفی می‌کند.

او در ابتدا با خونسردی و مهارت توانسته بود دشمن را فریب دهد، اما یکی از خاینان روستا که او را می‌شناخت وی را به عنوان کلان جبهه و سازمان به دشمن زخم خورده معرفی کرد. به مجرد شناسایی‌اش بلافاصله از طرف این باند جنایتکار تیرباران می‌شود. جانیان وحشی و خونریز گلبدینی از تسلیم دادن جسد شهید نیز انکار ورزیدند.

به این ترتیب قدرت هم به کاروان صدها و هزارها شهید بی‌کفن کشور و سازمان پرافتخار ما پیوست.

ما بخاطر انتقام، به خون رفیق قدرت و تمام شهیدان قهرمان و انقلابی وطن خود تعهد نموده سوگند یاد می‌کنیم که راه آنان را تا نابودی کامل دشمنان مردم زحمتکش افغانستان بخصوص جنایتکاران فاشیست گلبدینی، امپریالیزم و ارتجاع و پیروزی کامل انقلاب و ایجاد جامعه فارغ از قید ستم و استثمار ادامه دهیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا