زندگی‌نامه شهیدانشهیدان سازمان رهایی

رفیق علی، هزاران دست تفنگت را در دست خواهند گرفت

رفیق علی

علی‌ محمد در ۱۳۳۲ در خانواده‌ دهقان‌ فقیری‌ از قریه‌ خواجه‌ سبزپوش‌ ولسوالی‌ شولگره‌ ولایت‌ بلخ‌ به‌ دنیا آمد. بعد از اتمام‌ مکتب‌ ابتدایی‌ «احمد خضریه‌» شولگره‌، در ۱۳۴۵ شامل‌ لیسه‌ باختر مزار شد. در همین‌ جا بود که‌ با افکار انقلابی‌ آشنا و در مبارزات‌ روشنفکری‌ آن‌ زمان‌ فعال‌ گردید. او صنف‌ دوازدهم‌ را در ۱۳۵۱ در لیسه‌ شیرخان‌ کندز با درجه‌ عالی‌ به‌ پایان‌ رسانید ولی‌ به علت‌ مشکلات‌ فراوان‌ اقتصادی‌ نتوانست‌ به‌ تحصیل‌ ادامه‌ دهد و ناگزیر در شعبه‌ تصفیه‌ کود و برق‌ مزار به حیث‌ مأمور فنی‌ مقرر شد. رفیق‌ علی‌ از بودن‌ بین‌ کارگران‌ لذت‌ می‌برد و به‌ مثابه‌ انقلابی‌ای‌ آگاه‌ با آنان‌ درآمیخت‌. او با استفاده‌ از محبوبیت‌ فراوانی‌ که‌ بین‌ کارگران‌ کسب‌ نموده‌ بود، در مدت‌ کوتاهی‌ توانست‌ با تعداد زیادی‌ از آنان‌ رابطه برقرار کرده‌ به‌ ارتقای‌ آگاهی‌ سیاسی‌ شان‌ بپردازد.

بعد از کودتای‌ روسی‌، با تبلیغ‌ و سازمان‌ دادن‌ کارگران‌ ‌به‌ مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ پوشالی‌ برخاست که‌ در نتیجه‌ در ۱۳۶۰ به‌ زندان‌ افتاد. ولی‌ چون‌ سندی‌ از وی‌ نیافتند پس‌ از چند ماه‌ آزادش‌ ساختند تا در خارج‌ از زندان‌ وی‌ را تحت‌ پیگرد گرفته‌ تشکیلاتش‌ را شناسایی‌ نمایند. علی‌ هشیارانه‌ دریافت‌ که‌ دیگر امکان‌ فعالیت‌ قانونی‌ نیست‌ و باید به‌ روستا رفته‌ و در مبارزه‌ مسلحانه‌ی‌ ضد روسی‌ توده‌ها شرکت‌ کند.

در ۱۳۶۰ توانست‌ با نفوذ در یکی‌ از احزاب‌ اسلامی‌، گروپ‌ مسلح‌ نسبتاً بزرگی‌ متشکل‌ از کارگران‌، دهقانان‌ و روشنفکران‌ تشکیل‌ دهد. نیروی‌ مسلح‌ او طبعاً با گروپ‌‌های‌ مسلح‌ همجوار فراوان‌ فرق‌ داشت‌. جبهه‌اش‌ مشهور و خوشنام‌ بود. او به‌ رفقا و قومندانان‌ خود اکیداً می‌فهماند که‌ برخورد‌های‌ نظیر احزاب‌ جنایتکار‌ مذهبی‌ را باید در حد خیانت‌ و پشت‌پا زدن‌ به‌ جمیع‌ ادعاها و ایده‌های‌ والا و آزادیخواهانه‌ دانسته‌ و نباید با نخوت‌ و حرکت‌های‌ زننده‌ی‌ نوع‌ افراد احزاب‌ پشاوری‌ و ایرانی‌، در چشم‌ مردم‌ مصیبت‌ و بار غم‌ در نظر آیند.

رجوع‌ مردم‌ به سوی‌ او چشمگیر بود و جبهه‌اش‌ روز بروز تثبیت‌ شده‌ اعتبار کسب‌ می‌کرد. اما بنیادگرایان‌ خاین‌ این‌ وضع‌ را نمی‌توانستند تحمل‌ کنند و همواره‌ فکر ترور رفیق‌ را در سر می‌پروراندند. سرانجام‌ در بهار ۱۳۶۸ توطئه‌ای‌ جنایتکارانه‌ عملی‌ شد. بنیادگرایان‌ گروپ‌ وی‌ را به‌ محاصره‌ کشیده‌ و خودش‌ را گلوله‌باران‌ کردند. بدینسان‌ سگان‌ زنجیری‌ امپریالیزم‌ و ارتجاع‌ منطقه‌، شر یکی‌ دیگر از جنگاوران‌ انقلابی‌ ضد روسی‌ را که‌ آرزوی‌ برافراشته‌ شدن‌ آزادی‌، دموکراسی‌ و عدالت‌ اجتماعی‌ را در میهن‌ آفت‌زده‌اش‌ داشت‌، از سر خود کم‌ کردند. ولی‌ آن‌ جاسوسان‌ خاین‌ نمی‌دانند که‌ صدها و هزاران‌ دست‌ دیگر برای‌ برداشتن‌ درفش‌ و تفنگ‌ علی‌ دراز خواهد بود و پیکاری‌ را که‌ او در راهش‌ جان‌ باخت‌ تا پیروزی‌ په‌ پیش‌ خواهند برد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا