زندگی‌نامه شهیدانشهیدان جنبش چپ

رفیق اشرف

رفیق اشرف یکی از صدها کمونیست آگاه، دلیر و با شهامت میهن داغدار و به تاراج‌رفته ما بود که بخاطر رهایی مردمش از سلطه اشغالگران روسی و غلامانش تا پای جان رزمید و برای محو استثمار و ایجاد جامعه نوین سوسیالیستی تا آخرین قطره خون متعهد ماند. وی شکنجه‌های حیوانی دشمن زبون را قهرمانانه تاب‌آورد و بعد از مقاومت‌ حماسی در شکنجه‌گاه‌ مخوف رژیم پوشالی، توسط جلادان خلق-پرچم اعدام گردید.

رفیق اشرف در سرطان ۱۳۲۹ در کوچه‌ی کاه‌فروشی کابل به‌ دنیا آمد. در ۱۳۴۸ از لیسه حبیبیه فارغ گردیده و در ۱۳۴۹ در رشته ادبیات دری پوهنتون کابل راه یافت و بعد از فراغت از پوهنتون، در ۱۳۵۴ در لیسه حبیبیه به‌حیث معلم مقرر گردید.

سال‌های پایانی مکتب و شروع پوهنتون رفیق اشرف مصادف بود با اختناق ستم‌ شاهی و فعالیت ارتجاع اخوان و میهن‌فروشان خلق و پرچم زیر شعار دروغین «سوسیالیزم» و اوج‌گیری جنبش پرافتخار «شعله جاوید» (که به‌صورت مخفی توسط «سازمان جوانان مترقی» رهبری می‌شد). این جنبش، جمع وسیع از روشنفکران انقلابی و میهن‌پرست را با هدف برپایی «انقلاب دموکراتیک نوین» با اندیشه مارکسیزم – لنینیزم – اندیشه مائوتسه‌دون، در برابر استبداد شاهی و دشمنان خون‌خوار اخوان و خلق-پرچم، متحد ساخت. رفیق اشرف تحت تاثیر افکار انقلابی مبلغان شعله‌ای قرار گرفته و در دوران متعلمی‌اش به عضویت «سازمان جوانان مترقی» درآمد. البته در آن سال‌ها، پوهنتون کابل و لیسه حبیبیه دو مرکز عمده فعالیت، تبلیغ و جلب و جذب «شعله‌‌ای‌»ها محسوب می‌شد.

اختلافات در درون «سازمان جوانان مترقی» روی مسایل تیوریک، تشکیلاتی، ندانم‌کاری‌ها و سرگردانی صفوف باعث شد که در ۲۲ قوس ۱۳۵۱ داکتر فیض احمد با چند تن دیگر با انتشار «با طرد اپورتونیزم در راه انقلاب سرخ به‌پیش رویم!» از بدنه «سازمان جوانان مترقی» جدا گردیده و «گروه انقلابی خلق‌های افغانستان» (نام سابق «سازمان رهایی افغانستان») را ایجاد نمایند که رفیق اشرف همراه با چند رفیق دیگر به «گروه انقلابی…» پیوستند.

«گروه انقلابی…» در ۱۳۵۴ با جمعی تحت رهبری رفیق مجید کلکانی وحدت نمود. رفیق مجید که مسوولیت بخش تشکیلات گروه را به عهده داشت، بعد از چند سال کار مشترک با مطرح ساختن سه اختلاف، در سال ۱۳۵۷ از «گروه انقلابی…» جدا گردید و «سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان» (ساما) را تاسیس نمود. رفیق اشرف در ماه حوت همان سال به «ساما» پیوست که از جمله موسسان و عضو دفتر سیاسی آن محسوب می‌گردید.

رفیق اشرف طی سال‌های۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ دوره‌ی عسکری خود را در ننگرهار سپری نمود و بعد از پایان عسکری به حیث معلم ادبیات دری در تخنیکُم کابل مقرر گردید. او بر اساس فیصله سازمانش همانند دیگران از آغاز سال ۱۳۵۸ تا زمان دستگیری‌اش به زندگی مخفی روی آورد.

شهید اشرف در سنبله ۱۳۵۸ توسط مزدوران روس دستگیر و به زندان پلچرخی انتقال داده می‌شود. خانواده رفیق تا دو ماه از او بی‌خبر بودند تا این که در یکی از نیمه‌شب‌ها با هجوم خادیست‌های بیمار در خانه، که گویا به خاطر تحقیق آمده بودند، آگاه شدند که یگانه فرزند شان در چنگ رژیم درنده افتاده است. بستگانش در جریان سه هفته توانستند فقط دو بار لباس پاک برایش بفرستند و از او چند نامه دریافت کنند. تا این که بعد از ۱۵ قوس ۱۳۵۸ دیگر خبری از او نشد.

شکنجه‌گران سادیست خادی، رفیق اشرف را به مدت سه ماه وحشیانه شکنجه نمودند اما قادر نشدند حتا یک کلمه از سینه پررازش بیرون نمایند. او مانند ده‌ها «شعله‌ای» دیگر در برابر جلادان خون‌آشام چون کوه ایستادگی کرد و با سوگندی که در برابر توده‌های ستمکش خورده بود هرگز در برابر نوکران «سوسیال امپریالیزم» سر تسلیم فرو نیاورد.

در عقرب ۱۳۵۸ جواسیس روس از کارنامه مبارزاتی و هویت انقلابی رفیق اشرف اطلاع می‌یابند و در شب ۱۳ قوس ۱۳۵۸ جلادان رژیم مزدور با لیستی از نام‌ها داخل زندان می‌شوند که نام رفیق اشرف نیز در آن درج است، با دیگران او را نیز در اتاق شکنجه برده و بخاطر گرفتن اعتراف و شکستن قفل دهانش متواتر ساعت‌ها طوری شکنجه می‌کنند که از راه‌رفتن می‌ماند که بالاخره توسط دو تن به اتاق قبلی انتقال داده می‌شود. شب ۱۴ قوس بار دیگر او را در اتاق شکنجه می‌برند اما دوباره نمی‌آورند. سرانجام این صخره مستحکم و یکی از قله‌های تعهد و انسانیت بعد از شکنجه‌های وحشیانه در ۲۱ قوس ۱۳۵۸ اعدام گردید. نام رفیق اشرف در «لیست مرگ ۵ هزار قربانی» در شماره ۴۳۷۰ درج است.

نوت: متن بالا بر اساس زندگینامه کامل رفیق اشرف که تحت عنوان «یادی از استاد اشرف» بوسیله شمیر هادی نشر شد، تهیه گردیده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا