زندگی‌نامه شهیدانشهیدان جنبش چپ

رفیق انجنیر فتاح‌الدین

رفیق انجنیر فتاح‌الدین از کمونیست‌های پرشور «شعله‌ای» افغانستان بود که در زندگی مملو از تعهد، مبارزه و ایستادگی در برابر میهن‌فروشان خلقی-پرچمی، کارنامه درخشان و ماندگاری از خود به جا گذاشت. او مثل هزاران کمونیست میهن‌پرست دیگر بخاطر تحول بنیادی و برپایی انقلاب دموکراتیک نوین در جامعه ظلمانی، به مارکسیزم همچون سلاح دگرگونی انقلابی جامعه روی آورد و برای تحقق آرمان‌های سترگ انقلابی‌اش تا پای جان رزمید و سرانجام یکجا با همرزمش رفیق هدایت رزم‌توز در ۱۱ جوزای ۱۳۶۵، توسط جلادان خادی اعدام گردید.

رفیق فتاح از اعضای رهبری و یکی از بنیانگذاران «دسته پیشرو کارگران افغانستان» بود که در اختناقی‌ترین شرایط و زیر سایه وحشتناک شکنجه و دار رژیم جنایتکاران خلقی–پرچمی مبارزه می‌کرد و مهمترین مسوولیت‌های سازمانش را به عهده داشت.

میهن‌فروشان خلقی-پرچمی که شعله‌ای‌ها را خطرناکترین دشمنان شان تشخیص داده بودند، بعد از کودتا همچون سگان شکاری در صدد دستگیری و تار و مار کردن تشکل‌های انقلابی برآمده و نابودی آگاه‌ترین و پرصلابت‌ترین رهبران و شخصیت‌های شعله‌ای را در صدر اهداف شان جای دادند که نتیجه آن حاکم شدن جو اختناق، دستگیری، زندان و اعدام بود که رفیق فتاح نیز مثل صدها کمونیست جانباز میهن دستگیر و به چنگ سادیست‌های خادی افتاد.

خادیست‌ها در یکی از نیمه‌شب‌ها در خانه استاد قادر (مامای رفیق فتاح) داخل شده و او را با مامایش یکجا به ریاست پنج خاد و از آنجا به زندان صدارت انتقال می‌دهند.

هدایت و فتاح در جمع ۱۶ هم‌زنجیر دیگر تنها افرادی بودند که در دفاعیات شان با رد نمودن اتهام دروغین شرکت در قیام مسلحانه و عضویت در «باند جوانمردان خراسان» از مواضع انقلابی و جهان‌بینی کمونیستی «دسته پیشرو کارگران افغانستان» دفاع نموده و رژیم خلق-پرچم را میهن‌فروشان رویزیونیست و خاین به طبقه کارگر خواندند.

شکنجه‌گران خاد رفیق فتاح را در جریان بازجویی وحشیانه شکنجه روحی و جسمی می‌نمودند اما شخصیت انقلابی و اراده پولادین و تعهدش به راه و آرمانش از وی انقلابی بی‌باکی بار آورده بود که زجر، توهین و تحقیر دشمن نتوانست وی را به زانو درآورد. او بدون کوچکترین شکوه و ناله و یا اظهار پشیمانی شکنجه‌گران وحشی را به تمسخر و استهزا می‌گرفت و همیشه خنده برلب داشت و به رفیقان همبند‌ش روحیه می‌داد.

عبدالودود ودود یکتن از همبندان رفیق فتاح که تا هنوز در قید حیات است از خاطرات زندانش در مورد وی نوشته است: «به هدایت و فتاح جدا از هم گفته بودند که …. همه چیز را در مورد تو‌ گفته و اعتراف نموده است. قبل از آنکه بیاید رو به رویت شهادت بدهد، همه چیز را خودت اعتراف و مثل او از جزایت کم کن.

جواب هر کدام‌ آنها جداگانه با اندکی تغییر شکل این بوده که من مسؤلیت او را به عهده ندارم. او برای خود شخصیت جداگانه است و حق دارد هرچه بخواهد بگوید. در این مورد با او توافق ندارم.

-یا …. حاضر شده با ما همکاری کند و همه چیز را در برابر کمره تلویزیون اعتراف کند. چون تو را هم افشا می‌کند، پس بهتر است خودت قبل از او اعتراف و مسؤلیت انسانی‌ات!؟ را اول انجام بدهی.

جواب هر کدام باز هم رد مصاحبه تلویزیونی و اتهامات ماجراجویانه‌ی منحصر به اشتباهات فردیکه هیچ نسبتی به دسته پیشرو … نداشت بود.

-به آنها وعده رهایی مشروط داده و گفته بودند که مثلاً رفقای تان در داخل و بیرون زندان حاضر شده‌اند، حزب خود را بسازند و در یک جبهه با رژیم قرار بگیرند. آنها از حمایت مالی و سیاسی دولت برخوردار گردیده و آزاد می‌شوند. تو اگر به آنها ملحق نه شوی، در زندان می‌پوسی یا اعدام می‌شوی.

هر یک‌ آنها جداگانه زندان و اعدام را بر رهایی احتمالی شرمسارانه‌ی سازش با دشمن ترجیح داده و تن به تسلیمی نداده و به فریبنده و توطئه‌آمیز بودن آن ترفندها پی برده بودند.»

ودود می‌افزاید:

«یکی از خادیست‌های درجه اول در یک محفل خانوادگی به همسر هدایت (نسرین رزم‌توز) نمی‌دانم با چه انگیزه‌ی گفته بود: “هدایت بسیار شجاع و مقاوم بود. هرچه او را مى‌زدند و شکنجه می‌دادند، مقاوم‌تر و تسلیم‌ناپذیرتر مى‌شد. نه تنها اعتراف نمى‌کرد که هنگام شکنجه دشنام می‌داد که شکنجه‌دهنده بیشتر تحریک می‌شد”.»

دشمن خون‌خوار رفیق فتاح و صدها عقاب بلندپرواز دیگر را از ما گرفت اما هرگز نتوانسته اندیشه‌های والای کمونیستی‌اش را از جامعه ریشه‌کن سازد.

نوت: یادنامه بالا بر اساس متنی پست شده در فیسبوک عبدالودود ودود تهیه گردیده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا